روزی مرد کشاورزی در گرمای تابستان و ماه مبارک رمضان، برای پرداخت خمس، خدمت آقا رسید، دست بر قضا آقا بیمار بود و مشغول صرف چای، کشاورز درنگی کرد و گفت: حقیقتا اگر خبری نیست بفرمائید!1
خانم محترم را می گویم که پس از سال ها تلاش و کوشش در سنگر علم و دانش به قله ها دست یازیده و مورد تقدیر و تشکر خارجی و داخلی قرار گرفته و عکس سرلخت هم می اندازد. دستآورد المپیاد ریاضی و دانشگاه شریف و بت هایی که در دوران جوانی برای خود ساخته بودیم شده این! شاید ما خیلی نفهم تشریف داریم، شاید هم حقیقتا خبری نیست! شاید هم جهنم رفتن اختیاری است، مثل تور! تور جهنم گردی، اگر کسی هوس کرد می رود یک دوری می زند، البته فکر کنم فصلش زمستان باشد.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا، بحق محمد و آله صل علی محمد و آله.
1. حکایت طنز است.