کتاب خوار

درباره کتاب

درباره کتاب

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفسیر قرآن» ثبت شده است

تصورم از کتاب تاریخ تفسیر، معرفی تفسیرهای مختلف به ترتیب زمان بود، مثلا در قرن یک چه تفاسیری بوده، در قرن دو چطور و اینکه هر کدام چه ویژگی هایی داشته و چه روشی.

اما کتاب دکتر پاکتچی متفاوت بود، بیشترین مطلبی که شما در این کتاب می خوانید تحلیل تاریخ است نه تاریخ تفسیر، دکتر پاکتچی تلاش کرده تا با بررسی تاریخ و تحلیل آن علت شکل گیری تفاسیر مختلف در هر دوره را بیاید و بسیار هم در این زمینه موفق بوده است. 

این کتاب به شما کمک می کند تا درک مناسبی از روند اتفاقات جهان اسلام و تأثیر آن در شکل گیری تفاسیر مختلف داشته باشید، شکل گیری جریان اخباری گری و همزمانی آن با جریانی مشابه در میان اهل سنت، رواج گفتمان عدالت خواهی در دوره قاجار و پس از آشنایی مسلمین با پیشرفت های غرب از جمله تحلیل های جالب کتاب است که نشان می دهد بررسی اوضاع و احوال جامعه چه اندازه در درک منصفانه تر پدیده ها مؤثر است و به ما کمک می کند تا بدون تعصب به مسائل مختلف نگاه کنیم و اتفاقات گوناگون را معلول نیازهای جامعه بدانیم و به برخی پدیدها همانند اخباری گری یا ... نگاه منفی نداشته باشیم.

بررسی تفاسیر و تحولات حوزه مطالعات قرآنی معاصر (شیعه و سنی) هم از ویژگی های منحصر به فرد این اثر است. مطالعه کتاب برای  علاقمندان حوزه مطالعات اسلامی مفید است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۲:۵۴
محمد مهدی ادیب بهروز

«یکى از فضلاى خودمان در حدود یک ماه پیش مشرّف شده بود به عتبات. مى‌گفت خدمت آیت‌ اللّٰه خویى (سلّمه اللّٰه تعالى) رسیدم، به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیرى که سابقاً داشتید ترک کردید؟ (ایشان در هفت هشت سال پیش درس تفسیرى در نجف داشتند و قسمتى از آن چاپ شده). ایشان گفتند: موانع و مشکلاتى هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامۀ طباطبایى در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند چطور شد؟ ایشان گفتند: آقاى طباطبایى «تضحیه» کرده‌اند؛ یعنى آقاى طباطبایى خودشان راقربانى کردند، از نظر شخصیت اجتماعى ساقط شدند، و راست گفتند.»1

سطح دغدغه ما چیست؟ ارزش ها و سلیقه ها متفاوت است؛ از درگذشت خواننده و شاعر تا دادگاه فوتبالیست و آقازاده، از آسیب شناسی عزاداری سید الشهداء صلوات الله علیه تا ... شخصیت ما دغدغه هایمان را تعیین می کند اما دغدغه هایمان هم بر ما تأثیر خواهند گذاشت.

علامه طباطبایی

دغدغه سید محمد حسین قرآن بود. دغدغه ای درست و حسابی، نگاه علامه هم متفاوت بود؛ به جای واتس آپ و فیس بوک، کتاب را انتخاب کرد و به جای کَل کَل کردن، مستدل و مستند نوشت. 

و امروز نام المیزان در کنار تفاسیر بزرگ شیعه قرار دارد؛ تبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی و ...

المیزان در چهار جلد خلاصه شده اما (تجربه کرده ام که) مطالعه اصل آن، قابل فهم تر است، در بعضی موارد پس از تفسیر آیات مطالبی تحت عنوان بحث فلسفی، اجتماعی، روایتی، تاریخی و ... هم آمده که می توانید از خواندن آن صرفنظر کنید.


مطالعه آنلاین / خرید  ترجمه فارسی تفسیر المیزان


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۳
محمد مهدی ادیب بهروز

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (و چون فرشتگان را فرمودیم: «براى آدم سجده کنید»، پس بجز ابلیس- که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- [همه‏] به سجده درافتادند.) (بقره / 34) از این جمله اجمالا استفاده میشود که سجده براى غیر خدا جائز است در صورتى که منظور از آن احترام و تکریم آن غیر خدا، و در عین حال خضوع و اطاعت امر خدا نیز بوده باشد، و نظیر این استفاده را از آیه: وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا (و پدر و مادرش را به تخت برنشانید، و [همه آنان‏] پیش او به سجده درافتادند، و [یوسف‏] گفت: «اى پدر، این است تعبیر خواب پیشین من، به یقین، پروردگارم آن را راست گردانید) (یوسف / 100) ، نیز میتوان کرد.

و این خود اشکالى است که ممکن است بذهن کسى خطور کند و خلاصه جواب این است که اگر بیاد داشته باشید در سوره فاتحه گفتیم: عبادت، عبارت از آنست که بنده، خود را در مقام عبودیت در آورد، و عملا بندگى و عبادت خود را اثبات هم بکند، و همواره بخواهد که در بندگى ثابت بماند.

بنا بر این فعل عبادى باید فعلى باشد که صلاحیت براى اظهار مولویت مولى، و یا عبدیت عبد را داشته باشد، مانند سجده و رکوع کردن و یا جلو پاى مولا بر خواستن، و یا دنبال سر او راه رفتن، و امثال آن، و هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر، و عبادیت متعین‌تر میشود، و از هر عملى در دلالت بر عزت مولویت، و ذلت عبودیت، روشن‌تر و واضح‌تر، دلالت سجده است، براى اینکه در سجده بنده بخاک مى‌افتد، و روى خود را بخاک مى‌گذارد.

سجده عبادت ذاتى نیست

و اما اینکه بعضى چه بسا گمان کرده‌اند: که سجده عبادت ذاتى است، و بجز عبادت هیچ عنوانى دیگر بر آن منطبق نیست، صحیح نیست، و نباید بدان اعتناء کرد، براى اینکه چیزى که ذاتى شد، دیگر تخلف و اختلاف نمى‌پذیرد، و سجده اینطور نیست، زیرا ممکن است کسى همین عمل را بداعى دیگرى غیر داعى تعظیم و عبادت بیاورد، مثلا بخواهد طرف را مسخره و استهزاء کند، و معلوم است که در اینصورت با اینکه همه آن خصوصیاتى را که سجده عبادتى دارد واجد است، مع ذلک عبادت نیست، بله، این معنا قابل انکار نیست، که معناى عبادت در سجده از هر عمل دیگرى واضح‌تر و روشن‌تر بچشم مى‌خورد.

خوب، وقتى معلوم شد که سجده عبادت ذاتى نیست، بلکه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجده‌اى مانعى تصور شود، ناگزیر از جهت نهى شرعى، و یا عقلى خواهد بود، و آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است، این است که انسان با سجده خود براى غیر خدا، بخواهد براى آن غیر اثبات ربوبیت کند، و اما اگر منظورش از سجده صرف تحیت و یا احترام او باشد، بدون اینکه ربوبیت براى او قائل باشد، بلکه صرفا منظورش انجام یک نحو تعارف و تحیت باشد و بس، در اینصورت نه دلیل شرعى بر حرمت چنین سجده‌اى هست، و نه عقلى.

چیزى که هست ذوق دینى، که مردم متدین آن را از انس ذهن بظواهر دین کسب کرده‌اند، اقتضاء مى‌کند که بطور کلى این عمل را بخدا اختصاص دهند، و براى غیر خدا هر چند از باب تعارف و تحیت باشد، بخاک نیفتند، این ذوق قابل انکار نیست، و لکن چنین هم نیست که هر عملى را که بمنظور اظهار اخلاص در باره خدا مى‌آوریم، آوردن آن عمل در باره غیر خدا ممنوع باشد، و نتوانیم با آن عمل، نسبت به بندگان صالح خدا، و یا قبور اولیاء او، و یا آثار آنان اظهار محبت میکنیم، چون چنین معنى از راه دلیل عقلى و یا نقلى نرسیده، و ما انشاءله بزودى در محل مناسب باز پیرامون این مطلب بحث خواهیم کرد.

ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 185.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۸:۴۳
محمد مهدی ادیب بهروز

از کلام خداى تعالى بر مى‌آید که براى آدمیان حیات و زندگى دیگرى قبل از زندگى دنیا بوده، ... واضح‌تر اینکه انسان قبل از زندگى دنیا زندگى دیگرى داشته، و بعد از آن نیز زندگى دیگرى خواهد داشت، و زندگى سومش تابع حکم (چگونگی) زندگى دوم او، و زندگى دومش تابع حکم (چگونگی) زندگى اولش است، پس انسانى که در دنیا است در بین دو زندگى قرار دارد، یکى سابق (گذشته)، و یکى لا حق (آینده)، این آن معنایى است که از ظاهر قرآن استفاده میشود.

علامه طباطبایی

و لکن بسیارى از مفسرین، آیاتى را که متعرض زندگى اول انسان است حمل بر زبان حال و اقتضاى استعداد کرده‌اند، هم چنان که آیاتى را که متعرض زندگى لا حق بشر است، حمل بر نوعى مجاز و استعاره کرده‌اند.

اما ظواهر بسیارى از آیات، این حمل آقایان را تخطئه (رد) مى‌کند، اما قسم اول که عبارتند از آیات ذر و میثاق، بزودى هر یک در مورد خودش خواهد آمد، که خدا از بشر قبل از آنکه بدنیا بیاید، پیمان‌هایى گرفته، و معلوم میشود که قبل از زندگى دنیا یک نحوه زندگى داشته است ...

و به جان خودم اگر در قرآن کریم در این باره هیچ آیه‌اى نبود بجز آیه: ( لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هٰذٰا، فَکَشَفْنٰا عَنْکَ غِطٰاءَکَ، فَبَصَرُکَ اَلْیَوْمَ حَدِیدٌ ،تو از این زندگى غافل بودى، ما پرده‌ات را کنار زدیم، اینک دیدگانت خیره شده است)1   کافى بود، چون لغت غفلت در موردى استعمال می شود که آدمى از چیزى که پیش روى او و حاضر نزد او است بى خبر بماند، نه در مورد چیزى که اصلا وجود ندارد، و بعدها موجود می شود، پس معلوم می شود زندگى آخرت در دنیا نیز هست، لکن پرده‌اى میان ما و آن حائل شده، دیگر اینکه کشفِ غطاء و پرده بردارى از چیزى می شود که موجود و در پس پرده است، اگر آنچه در قیامت آدمى مى‌بیند، در دنیا نباشد، صحیح نیست در آن روز به انسانها بگویند: تو از این زندگى در غفلت بودى، و این زندگى برایت مستور و در پرده بود، ما پرده‌ات را بر داشتیم، و در نتیجه غفلت مبدل به مشاهده گشت ... و حاصل کلام این است که: گفتار خداى تعالى در باره مسئله قیامت و زندگى آخرت بر دو وجه (بخش) است:

یکى وجه مجازات، که پاداش و کیفر انسانها را بیان مى‌کند، و در این باره آیات بسیارى از قرآن دلالت بر این دارد، که آنچه بشر در آینده با آن روبرو می شود، چه بهشت، و چه دوزخ، جزاء اعمالى است که در دنیا کرده.

دوم وجه تجسم اعمال است، که آیات بسیارى دیگر دلالت بر آن دارد، یعنى مى‌رساند که خود اعمال، و یا لوازم و آثار آن، سرنوشت سازند، و امورى گوارا یا ناگوار، خیر یا شر، براى صاحبش درست مى‌کنند، که به زودى در روزى که بساط خلقت بر چیده می شود، به آن امور مى‌رسند.2


1. سوره ق، آیه 23

2. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 142.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۰۹:۵۹
محمد مهدی ادیب بهروز