کتاب خوار

درباره کتاب

درباره کتاب

طبقه بندی موضوعی

تقریبا 20 سال پیش کتاب خاطرات زلاتا را خواندم؛ زلاتا دختر 13 ساله بوسنیایی بود که خاطراتش را از جنگ با قلمی ساده و صمیمی نوشت، کتاب خیلی معروف شد و به بیش از 30 زبان ترجمه شد، تنها چیزی که از این کتاب یادم مانده تعبیر زلاتا درباره سیاستمداران است، بچه های بزرگ! یعنی آدم هایی که فقط ظاهرشان بزرگ شده اما هنوز مثل بچه ها بازی می کنند دیروز سر عروسک و ماشین و امروز سر کشور

زلاتا حتی این اصطلاح را درباره علی عزت بگوویچ؛ رئیس جمهور وقت بوسنی هم به کار می برد، شاید از نظر زلاتا حق بودن خیلی مهم نیست مهم این که اون آواره شده و بسیاری از اقوامش کشته شدن، الان نمی خواهم درباره درستی یا غلطی این دیدگاه بحث کنم، مساله چیز دیگه ای.

امروز وقتی عکس آسیه را دیدم یاد زلاتا افتادم، آسیه دختری 9 ماهه اندیکا در خوزستان، خانم پوریانسب و همسرشون به روستاها و مناطق دورافتاده میرن و به اینجور افراد کمک می کنند، آسیه هم توسط اونها به تهران اومد تا قلبش عمل بشه و بتونه راحت تر نفس بکشه و برای مشکلات زندگی آینده اش آماده بشه، اما دیروز قلب کوچیک آسیه برای همیشه وایساد، قلب آسیه نتونست دنیای بزرگ ما را تحمل کنه و خبر رفتنش در هیاهوی بچه های بزرگ که این روزها برای صندلی خدمت به مردم، دعوا می کنن گم خواهد شد.

اما من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد.

خدایا نگذار ما هم در غفلت و روزمرگی زندگی گم بشیم.

#آسیه_اندیکا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۱۸
محمد مهدی ادیب بهروز

نقل است که یکى از مشایخ بصره پیش رابعه (شاعر و صوفی قرن دوم هجری) آمد و بر بالین او بنشست و مذمّت دنیا آغاز کرد. رابعه گفت: «تو دنیا را عظیم دوست مى‌دارى. که اگر دوست نداشتى ذکرش نکردى. که شکنندۀ کالا خریدار بود. اگر از دنیا فارغ بودى، به نیک و بد یاد او نکردى. امّا از آن یاد مى‌کنى، که من احبّ شیئا، اکثر ذکره» -هر که چیزى دوست دارد، یادش بسیار کند-.

عطار, محمد بن ابراهیم، تذکرة الأولیاء، ج 1، ص 72.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۱
محمد مهدی ادیب بهروز

پرده اول

چند شب پیش آقای مهدی سلطانی (بازیگر) ترانه «در این دنیا»ی عماد رام را در برنامه خندوانه بازخوانی کرد، من بازی آقای سلطانی و برنامه خندوانه را دوست دارم و هیچ مشکلی هم با عماد رام ندارم اما جهت اطلاع عرض کنم عماد رام خواننده و نوازنده ایرانی سال 57 ایران را ترک کرد و از سال 73 تا آخر عمر عضو شورای ملی مقاومت ایران بود که توسط مسعود رجوی بنیانگذاری شد.

پرده دوم

مرحوم مدرس افغانی می گفت زمانی که آیت الله العظمی سید محسن حکیم (مرجع شیعیان) فتوا به پاکی اهل کتاب داد سیل نامه ها از نقاط مختلف سرازیر شد که دلیل شما برای این فتوا چیست؟ در حال حاضر طبق فتوای برخی مراجع حتی زرتشتیان هم پاک هستند.

ظاهرا زمان می تواند هم سیاست و هم فقه را تغییر دهد، قدرت زمان را دست کم نگیرید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۶
محمد مهدی ادیب بهروز

برای مصاحبه دکتری رفته بودم دانشگاه علوم و معارف قرآن، یکی از اساتید در مورد زمان جمع کردن قرآن پرسید من هم خیلی مطمئن شروع کردم به توضیح دادن که بله قرآن بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله جمع شده و ترتیب سوره ها را صحابه معین کرده اند و بیشتر علما همین نظر را دارند، استاد گفت بله البته این نظر مرحوم معرفت است اما بسیاری از علما هم معتقدند قرآن در زمان خود پیامبر جمع شده و ترتیب سوره ها توسط ایشان مشخص شده.

فهمیدم طرف با سواد است اما نمی دانستم در همین موضوع کتاب نوشته، چند وقت بعد اتفاقی کتابش را دیدم:

مولف کتاب که از شاگردان آیت الله جوادی آملی و مرحوم آیت الله معرفت است در این کتاب دو مطلب را بررسی می کند، یکی جمع قرآن و اینکه ترتیب آیات و سوره های قرآن فعلی در زمان پیامبر و توسط ایشان مشخص شده یا بعد از ایشان و توسط صحابه؟ و مطلب دوم هم تقسیمات مختلفی که قرآن دارد، به طور خلاصه در پاسخ به سئوال اول به این نتیجه می رسد که تقریبا ترتیب قرآن فعلی (حمد، بقره، آل عمران و ...) توسط پیامبر تعیین شده است و بیشتر دلایل همین دیدگاه را تقویت می کند. 

کتاب روان و شسته رفته ای است و خیلی هم اصطلاحات تخصصی ندارد. دکتر سید عبدالرسول حسینی زاده، عضو هیات علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم کتاب دیگری هم در زمینه نسخ آیات قرآن دارد که به چاپ دوم رسیده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
محمد مهدی ادیب بهروز

تصورم از کتاب تاریخ تفسیر، معرفی تفسیرهای مختلف به ترتیب زمان بود، مثلا در قرن یک چه تفاسیری بوده، در قرن دو چطور و اینکه هر کدام چه ویژگی هایی داشته و چه روشی.

اما کتاب دکتر پاکتچی متفاوت بود، بیشترین مطلبی که شما در این کتاب می خوانید تحلیل تاریخ است نه تاریخ تفسیر، دکتر پاکتچی تلاش کرده تا با بررسی تاریخ و تحلیل آن علت شکل گیری تفاسیر مختلف در هر دوره را بیاید و بسیار هم در این زمینه موفق بوده است. 

این کتاب به شما کمک می کند تا درک مناسبی از روند اتفاقات جهان اسلام و تأثیر آن در شکل گیری تفاسیر مختلف داشته باشید، شکل گیری جریان اخباری گری و همزمانی آن با جریانی مشابه در میان اهل سنت، رواج گفتمان عدالت خواهی در دوره قاجار و پس از آشنایی مسلمین با پیشرفت های غرب از جمله تحلیل های جالب کتاب است که نشان می دهد بررسی اوضاع و احوال جامعه چه اندازه در درک منصفانه تر پدیده ها مؤثر است و به ما کمک می کند تا بدون تعصب به مسائل مختلف نگاه کنیم و اتفاقات گوناگون را معلول نیازهای جامعه بدانیم و به برخی پدیدها همانند اخباری گری یا ... نگاه منفی نداشته باشیم.

بررسی تفاسیر و تحولات حوزه مطالعات قرآنی معاصر (شیعه و سنی) هم از ویژگی های منحصر به فرد این اثر است. مطالعه کتاب برای  علاقمندان حوزه مطالعات اسلامی مفید است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۲:۵۴
محمد مهدی ادیب بهروز

امشب که سرگرم دور زدن کانال ها و تماشای تلویزیون بودم صحنه ای توجهم را جلب کرد؛ ده پانزده دختر جوان همراه پنج شش پسر، همخوانی می کردند، صدای تلویزیون را زیاد کردم، ... ذکر علی بر لب ما ... یک همچین چیزی می خواندند. 

آیا واقعا آن دختر خانم ها فکر می کنند که در حال انجام یک عمل صالح و خیر هستند؟ نمی خواهم سجاده آب بکشم، فقط می گویم خودمان را پشت مذهب پنهان نکنیم، اگر می خواهیم کاری انجام دهیم، انجام دهیم، دیگر به دینمان وصله پینه اش نکنیم.

سوگمندانه فکر می کنم در جامعه امروز بیشتر پوسته دین است که مهم است و کمتر کسی اصل دین و حقیقت آن را تبیین می کند، نسل قدیم و پدران ما بیشتر عمرشان را پای منبرهای سنتی گذرانده اند و تصور می کنند که فرزندانشان هم به اندازه آنها دین را می شناسند، جلوه های متنوع دنیای امروز از بیرون و ضعف آگاهی و شناخت دین از درون جوان امروز را بیشتر از جوان های دیروز تحت فشار قرار می دهد و کمتر کسی است که در خلوت خود بنشیند، دو دوتا چارتا کند و دنبال حقیقت دین راه بیفتد.

یگانه راه حل این مشکل توسل و تلاش جدی در راه شناخت دین است، شناختی که از هوای نفس خالی باشد، شناختی که بتوان به آن تکیه کرد و روز قیامت در پیشگاه خداوند بدان احتجاج کرد، این شناخت بدون تلاش و توسل به اولیاء الهی به دست نمی آید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۰
محمد مهدی ادیب بهروز
«در ﺳﺎل اول اﻧﻘﻼب ﻣﺮﺣﻮم آﻗﺎ ﺳﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻬﺸﺘﻲ از ﺣﺰب ﺟﻤﻬﻮری ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻠﻔﻦ زد و ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﺮای اوﻟﻴﻦ رﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮر اﻳﺮان بنیﺻﺪر را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮده اﻳﻢ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﺑﻪ ﺧﻮد اﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ را ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ. ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﻫﻢ بنی ﺻﺪر و ﻫﻢ ﭘﺪرش را می ﺷﻨﺎﺳﻢ، اﻣﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺠﻮز ﺑﺮای رأی دادن ﺑﻪ اﻳﺸﺎن ﺑﺸﻮد، ﻧﺪارم . بنی ﺻﺪر از ﻛﻮدﻛﻲ در ﭘﺎرﻳﺲ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺻﻼﺣﻴﺖ اداره ی ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎن را ﻧﺪارد. ﭘﺪر او معمم (روحانی) ﺑﻮد، اﻣﺎ ﺑﺎ درﺑﺎر راﺑﻄﻪ داﺷﺖ. ﮔﻔﺘﻢ  ﻣﻦ ﻧﻪ ﺧﻮدم ﺑﻪ او رأی ﻣﻲ دﻫﻢ و ﻧﻪ او را ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ.»1 
من پسر عماد مغنیه را نمیشناسم، پدرش را هم نمیشناختم، بعد از اینکه شهید شد فهمیدم انسانی بوده به نام عماد فائز محمد مغنیه که از فرماندهان رده بالای حزب الله بوده و در جنگ سی و سه روزه هم نقش مؤثری داشته، اسم پسرش را هم وقتی شنیدم که به ایران آمده بود و در مراسم ختم مادر حاج قاسم سلیمانی؛ فرمانده نیروی قدس پشت سر وی ایستاده بود تا اینکه صبح دیروز با خبر شدم که جهاد مغنیه 25 ساله شهید شده است.
تشییع جهاد مغنیه
از تصاویر تشییع جنازه جهاد و واکنش سید حسن نصرالله به این حمله اسرائیل می توان حدس زد که جهاد هم مثل شهید سید هادی نصرالله (فرزند سید حسن) خون تازه ای در رگهای مقاومت به جریان خواهد انداخت. خدا را شکر، اما ما کجای معرکه ایستاده ایم و فرزندانمان را چگونه تربیت کرده ایم؟
آیا نسلی که پرچمدار مقاومت و الگوی حزب الله بود فرزندانش را چون سید هادی و جهاد تربیت کرد؟ گویی یکی از قوانین جهان این است که فرزندان انسان های بزرگ، چندان بزرگ نباشند، چرا؟ نمی دانم!
دغدغه ما بیشتر تحصیلات فرزندانمان است؛ فلان مدرسه مذهبی مشهور درس بخوانند، دانشگاه بروند، خارج بروند، تابستان ها کلاس زبان، ورزش و یا حداکثر حفظ قرآن، اگر مشکل با نماز و روزه حل میشد که برادران اهل سنت زحمت میکشند و بیشتر از ما هم نماز می خوانند، هم روزه می گیرند و هم قرآن می خوانند آن هم با صدایی دلنشین! دیگر چه کاری بود که ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین این همه متحمل رنج و زحمت بشوند، پس اعتقادات و اخلاق چه شد؟ 
حزب الله
به هرحال نمی دانم در حزب الله لبنان چه می گذرد اما ظاهرا فرزندانشان را بهتر از ما تربیت می کنند، فکر می کنم اشرافیت یکی از چالش های ماست، رفاه و راحتی زندگی امروز جامعه ما سبب تقویت نفس و ضعیف شدن عقل خواهد شد کما اینکه انسان در مشکلات و سختی هاست که رشد پیدا می کند و به خدا نزدیکتر می شود: «کلّا إن الإنسانَ لَیطغی أن رآه استغنی»2 نفهمیدیم که رفاه امروز برای چیست و از فرصت های بدست آمده چه استفاده ای باید کرد. 
خداوندا ایشان را با شهدای بدر و احد محشور گردان!
2. حقا که انسان سرکشى مى‏ کند همین که خود را بى ‏نیاز پندارد. سوره علق آیه 6 و 7.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۱:۰۹
محمد مهدی ادیب بهروز

"به خاطر دارم هنگامی که ایشان (فرج الله عنه) تصمیم داشتند، نجف را ترک کنند. آن روز، با علما خداحافظی و وداع می‌کردند. در برخی محافل گفته می‌شد، سفر ایشان به لبنان و عهده‌دار شدن فعالیتهای دینی در آنجا به نوعی گریز از عهده‌دار شدن مرجعیت دینی در نجف اشرف بوده است. چرا که هیچ صفتی از نظر علمی، اخلاقی و دینی نبود که در ایشان وجود نداشته باشد. این‌ها همه به امام موسی صدر شایستگی پذیرش مرجعیت اعلی را در قم و نجف می‌داد." 1

سال 81 که در دانشگاه کاشان ریاضی می خواندم همایشی در تجلیل از امام موسی صدر برگزار شد، چرخی زدم و از میزی که بیرون سالن همایش گذاشته بودند، دو سه تا از سخنرانی های پیاده شده امام را خریدم.

"ضرورت تجدید نظر در شیوه های تبلیغ" سخنرانی امام موسی صدر به تاریخ هفت مهر 1344 در موسسه دارالتبلیغ اسلامی قم، این نخستین مطلبی بود که از آن مرد بزرگ خواندم.

مطالعه آن چند سطر گزاره ای در ذهن من ایجاد کرد: اسلام به درد دنیای مردم هم می خورد، گزاره ای که قبلا نبود، نه اینکه بگویم می دانستم و سخنان امام تقویتش کرد یا تاییدش کرد، نه اصلا چیزی نبود، یعنی اصلا درک درستی از دین نداشتم و معنای اسلام را نمی دانستم. 

بعدها مطالب دیگری هم از ایشان خواندم و البته دو جلد کتاب عزت شیعه که مصاحبه هایی با نزدیکان امام و بیان سیره عملی و رفتاری ایشان است، به هرحال تا چند سال یگانه شخصیت زندگی من امام موسی صدر بود و هنوز هم برایم عزیز و گرامی است، انگار که او را می شناسم و با او زیسته ام، بعد از سقوط  قذافی امیدی پیدا شد ولی بازهم  خبری نشد، انگار این مرد اصلا گم نشده است که منتظر پیداشدنش باشیم.

درباره امام حرف بسیار است ولی خودم را در حد و اندازه ای نمی بینم که از ایشان بنویسم، فقط خاطره ای بود و یادی از جزوه ای که نقطه عطف زندگی من بود.


1. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالعزیز حکیم، رئیس سابق مجلس اعلای عراق
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۰۸:۵۳
محمد مهدی ادیب بهروز

«یکى از فضلاى خودمان در حدود یک ماه پیش مشرّف شده بود به عتبات. مى‌گفت خدمت آیت‌ اللّٰه خویى (سلّمه اللّٰه تعالى) رسیدم، به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیرى که سابقاً داشتید ترک کردید؟ (ایشان در هفت هشت سال پیش درس تفسیرى در نجف داشتند و قسمتى از آن چاپ شده). ایشان گفتند: موانع و مشکلاتى هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامۀ طباطبایى در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند چطور شد؟ ایشان گفتند: آقاى طباطبایى «تضحیه» کرده‌اند؛ یعنى آقاى طباطبایى خودشان راقربانى کردند، از نظر شخصیت اجتماعى ساقط شدند، و راست گفتند.»1

سطح دغدغه ما چیست؟ ارزش ها و سلیقه ها متفاوت است؛ از درگذشت خواننده و شاعر تا دادگاه فوتبالیست و آقازاده، از آسیب شناسی عزاداری سید الشهداء صلوات الله علیه تا ... شخصیت ما دغدغه هایمان را تعیین می کند اما دغدغه هایمان هم بر ما تأثیر خواهند گذاشت.

علامه طباطبایی

دغدغه سید محمد حسین قرآن بود. دغدغه ای درست و حسابی، نگاه علامه هم متفاوت بود؛ به جای واتس آپ و فیس بوک، کتاب را انتخاب کرد و به جای کَل کَل کردن، مستدل و مستند نوشت. 

و امروز نام المیزان در کنار تفاسیر بزرگ شیعه قرار دارد؛ تبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی و ...

المیزان در چهار جلد خلاصه شده اما (تجربه کرده ام که) مطالعه اصل آن، قابل فهم تر است، در بعضی موارد پس از تفسیر آیات مطالبی تحت عنوان بحث فلسفی، اجتماعی، روایتی، تاریخی و ... هم آمده که می توانید از خواندن آن صرفنظر کنید.


مطالعه آنلاین / خرید  ترجمه فارسی تفسیر المیزان


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۳
محمد مهدی ادیب بهروز

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (و چون فرشتگان را فرمودیم: «براى آدم سجده کنید»، پس بجز ابلیس- که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- [همه‏] به سجده درافتادند.) (بقره / 34) از این جمله اجمالا استفاده میشود که سجده براى غیر خدا جائز است در صورتى که منظور از آن احترام و تکریم آن غیر خدا، و در عین حال خضوع و اطاعت امر خدا نیز بوده باشد، و نظیر این استفاده را از آیه: وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا (و پدر و مادرش را به تخت برنشانید، و [همه آنان‏] پیش او به سجده درافتادند، و [یوسف‏] گفت: «اى پدر، این است تعبیر خواب پیشین من، به یقین، پروردگارم آن را راست گردانید) (یوسف / 100) ، نیز میتوان کرد.

و این خود اشکالى است که ممکن است بذهن کسى خطور کند و خلاصه جواب این است که اگر بیاد داشته باشید در سوره فاتحه گفتیم: عبادت، عبارت از آنست که بنده، خود را در مقام عبودیت در آورد، و عملا بندگى و عبادت خود را اثبات هم بکند، و همواره بخواهد که در بندگى ثابت بماند.

بنا بر این فعل عبادى باید فعلى باشد که صلاحیت براى اظهار مولویت مولى، و یا عبدیت عبد را داشته باشد، مانند سجده و رکوع کردن و یا جلو پاى مولا بر خواستن، و یا دنبال سر او راه رفتن، و امثال آن، و هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر، و عبادیت متعین‌تر میشود، و از هر عملى در دلالت بر عزت مولویت، و ذلت عبودیت، روشن‌تر و واضح‌تر، دلالت سجده است، براى اینکه در سجده بنده بخاک مى‌افتد، و روى خود را بخاک مى‌گذارد.

سجده عبادت ذاتى نیست

و اما اینکه بعضى چه بسا گمان کرده‌اند: که سجده عبادت ذاتى است، و بجز عبادت هیچ عنوانى دیگر بر آن منطبق نیست، صحیح نیست، و نباید بدان اعتناء کرد، براى اینکه چیزى که ذاتى شد، دیگر تخلف و اختلاف نمى‌پذیرد، و سجده اینطور نیست، زیرا ممکن است کسى همین عمل را بداعى دیگرى غیر داعى تعظیم و عبادت بیاورد، مثلا بخواهد طرف را مسخره و استهزاء کند، و معلوم است که در اینصورت با اینکه همه آن خصوصیاتى را که سجده عبادتى دارد واجد است، مع ذلک عبادت نیست، بله، این معنا قابل انکار نیست، که معناى عبادت در سجده از هر عمل دیگرى واضح‌تر و روشن‌تر بچشم مى‌خورد.

خوب، وقتى معلوم شد که سجده عبادت ذاتى نیست، بلکه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجده‌اى مانعى تصور شود، ناگزیر از جهت نهى شرعى، و یا عقلى خواهد بود، و آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است، این است که انسان با سجده خود براى غیر خدا، بخواهد براى آن غیر اثبات ربوبیت کند، و اما اگر منظورش از سجده صرف تحیت و یا احترام او باشد، بدون اینکه ربوبیت براى او قائل باشد، بلکه صرفا منظورش انجام یک نحو تعارف و تحیت باشد و بس، در اینصورت نه دلیل شرعى بر حرمت چنین سجده‌اى هست، و نه عقلى.

چیزى که هست ذوق دینى، که مردم متدین آن را از انس ذهن بظواهر دین کسب کرده‌اند، اقتضاء مى‌کند که بطور کلى این عمل را بخدا اختصاص دهند، و براى غیر خدا هر چند از باب تعارف و تحیت باشد، بخاک نیفتند، این ذوق قابل انکار نیست، و لکن چنین هم نیست که هر عملى را که بمنظور اظهار اخلاص در باره خدا مى‌آوریم، آوردن آن عمل در باره غیر خدا ممنوع باشد، و نتوانیم با آن عمل، نسبت به بندگان صالح خدا، و یا قبور اولیاء او، و یا آثار آنان اظهار محبت میکنیم، چون چنین معنى از راه دلیل عقلى و یا نقلى نرسیده، و ما انشاءله بزودى در محل مناسب باز پیرامون این مطلب بحث خواهیم کرد.

ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 185.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۸:۴۳
محمد مهدی ادیب بهروز